- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
چون نور ذوالجلال به دل جلوه گر شود تـیـغ سـتـم به نـور، کجـا کـارگـر شود؟ وقتی فـیـا سیـوف خـذیـنی نگـفته است شمـشیـرها به جسم امـامی مـگـر شود؟ وقتی خـدا نخـواست تو را کشته بنگرد حـتی عـبـا و پیـرهـنت هــم سپـر شـود امـر خـدا نـبــود ســرت را جـدا کـنـنـد می خواست تیغ دشمن تو بی خطر شود هر چه امیـرِ کـفـر غـضب بیـشتـر کند اُبــهــت ولـــیِّ خـــدا بــیــشــتــر شــود ای واجـب الاطاعـه به مـظلـومی تـمام می رفت جان تو که به تیـغ شـرر شود هر بــار قصد جـان تو را کرد دشمنت می دید مصطفی غـضـبـش بیـشتر شود جـدّت نمی گذاشت تو را لطـمه ای رسد می خـواست سـوز کـرببـلا بیشتـر شود این جاست که مسیر شهادت شود عوض مـسمـوم زهــر کـینه امـامی دگـر شـود شکــر خـدا اسـیـر نـشد اهـل بـیـت تـو ور نه دوباره روضۀ غـارت خـبر شود می خـواست فـکـر داغ دل فـاطـمه کـند زهـری فقـط بیـاید و زخـم جـگــر شود این زخم ها به سینۀ زهـرا قدیمی است این جاست وقت روضۀ دیوار و در شود )آتـش به آشـیـانـۀ مـرغـی نـمی زنـند( باز این چه فتنه ای است حرم شعله ور شود؟ این رهـزنان به خانه چـرا در نمی زنند جبـرئـیل هـم اجـازه اش از راه در شود این مـردم مدیـنـه مگـر بـاز مـرده اند؟! دست امـام خـسـته چـرا بـستـه تر شود؟ غــافــل اگــر ز راه ولــیِ خـدا شــویـم سلـطـان جـور، قـافـلـه را راهـبـر شود در فتنه ها سلاح محبین بصیـرت است فـتـنـه اگـر زِ حـد گـذرد درد سـر شـود بایـد شجــاع بود و ز ارزش دفـاع کرد شـاید که شـام تـیـرۀ شیـعـه سحـر شود دست دعـا به سوی خـدا چون بَرد ولی پس لـرزه های فـتـنه گـران بی اثـر شود وقتی که عـاشقـانه ز دیـن دم نمی زنـیم باید هـنوز مهـدی ما خـون جگــر شود
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام صادق علیهالسلام
خورشید بود و ماه به نورش نظاره داشت در کهکشان علم هـزاران ستـاره داشت عـطـر کـلام وحی زلـعـل لبـش چـکـیـد فضل و مقام و منزلتی بی شماره داشت در مـکـتب فـضیـلت و جـاوید دانـشـش او«بوبصیر»و«مؤمن طاق»و «زراره» داشت کس پی نبـرده است براین نـور لایـزال دریای فـضل او مگر آخر کنـاره داشت هـرگـز خـزان نـدیـد گــلـسـتـان علـم او زیرا که این بهشت بهاری هماره داشت سـوگـنـد بـر تـرنـم قــرآن که هــل اتـی بر جود و بر سجـیّت او استـعاره داشت آتـش بـرای خــادم او چـون خـلـیـل بود وقتی تـنور شعله کشید و شـراره داشت پـوشـانــده اسـت ابـر غــمـی آفـتـاب را هرگه به سوی کرب وبلا او نظاره داشت لـرزیــد بــنـد بـنـد تــنـش در عـزای او وقتی به داغ و ماتـم زهـرا اشاره داشت حـاجـت به زهـر دادن این مقـتـدا نبـود زیرا دلی چنان جگرش پاره پاره داشت تـنها نه در بقـیـع «وفائی» که این امام در سینه های مـا همه دارالـزیاره داشت
: امتیاز
|
شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
باز هـم پـشت در خـانـه صـدا پیـچـیده بوی دود است که در بیت ولا پیـچـیده عده ای بی سر و پا دور حرم جمع شدند باز هم، همـهـمه در کـوچۀ ما پیـچـیده آن طرف نعـره شیـطانیِ "آتش بـزنید" این طرف صوت مناجات و دعا پیچیده خلـوت پیرترین مـرد مناجـات شکست حرف حمله ست که در زمزمه ها پیچیده چکمه از پای درآرید حرم محترم است عـطـرِ سـجـادۀ آقـا کـفِ پـا پــیــچــیـده شکر حق روسریِ دختری آتش نگرفت چه صـداهاست که در کـربـبـلا پیچیده
: امتیاز
|
شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
پـیـرمـردی و بـزرگ هـمـۀ اعصـاری روی جـانـت اثـر کـیـنـۀ دشـمـن داری وای من خـلـوت سجـادۀ تان پـَرپَـر شـد فرش زیر قدمت سوخت و خاکستر شد آتش از موی سفیـدت نفسی شرم نکرد از نمـاز شب تان ابن ربـیع شـرم نکرد خـانـه ای که تـپـش مدرسـۀ ایـمـان بود آتش از هر طرفش شعلۀ سر گردان بود کوچـه هـا نیمۀ شب سوخـتـنت را دیدند ریـسمـان ها به دل سـوخـته ات خـندیدند در حسیـنـیـۀ چـشـمت حرمـی بر پا شد خـانــه ات آیـنــۀ غـربـت عــاشـورا شد گرچه عمامه سرت نیست سرت اما هست حَرمتت سوخته شد بال و پرت اما هست پا بـرهنـه به سر کــوچه کشیـدند تو را خـوب شد نـیـمـۀ شب بود ندیـدند تو را
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام صادق علیهالسلام
الـسـلام ای حجّـت حـق بر زمـیـن حـضرت صـادق امـام الـمـؤمـنیـن یــا ولــی الله یــا کــهـــف الــوراء فــــانــــیـــا لـلـه ای مــــرد خــــدا مـا خـدا را بـا تـو پــیــدا می کـنیـم دیــده بــا یــاد تو دریـا می کـنــیـم بــا تـو احـیـا شـد قـیــام اهـل بـیت بـا تـو رونـق یـافـت نـام اهـل بیت ای فــقــیــه بــی بــدیــل روزگــار تـیـغ گـفـتـارت شـبـیـه ذو الفــقـار هـر کـه در راه شـمـا پــابـنـد شــد خـوش بر احـوالش سـعـادتـمند شد ای گـل زهــرا؛ امـام غـم نـصـیـب ای غـریب بـن غـریب بـن غـریب ای فــــدای تــربــت ویــــران تــو خـاک قـبـرِ بـا زمـیـن یکـسـان تـو زائــر تــو روزهــا شـــد آفــتــاب نیمۀ شب روضه خـوانت ماهـتاب هرکه از خاک مزارت بوسه چـید طـعــم داغـیِ بـیـابـان را چــشـیـد آفــتــابــیُ بــه رنــگ مــغـــربــی آخــریـن مــرد غــریـب یــثــربـی مـن شـنـیـدم خـانـه ات آتــش زدنـد وایِ مـن کــاشانــه ات آتـش زدنـد می زدی نـالـه مـنـم پــور خــلــیـل کـم ببـنـد آتـش به پـای من دخـیـل کس نـدانـد با چه وضـعی آن پـلـید جسم تو از خانه بیرون می کـشـید آمــــدم تــا عـــقــــدۀ دل وا کــنــم بـا تـو آقـا لـحـظـه ای نـجـوا کـنـم درد دل بــا اهــل دل بایــد نــمــود سفرۀ دل پیش صـاحب دل گـشـود خــون جگــر با ادّعـایت کـرده انـد در نـمـاز شـب دعـایت کــرده انـد! ضـربه بر دین با لبـاس دین زدنـد بر امـامت تهـمـت نـنـگـیـن زدنـد ریــزه خـوار سـفــرۀ بـیـگـانـه انـد فـکـر تـسـبـیـح هــزاران دانـه انـد وقت فـتـنه رنگ خـود را بـاخـتـند فرقـه ها در این طریقـت سـاخـتـند زیـر دنـدانهـای هـر دنـیـا پـرسـت درهــم و دیــنـار مـزّه کـرده اسـت مـصـلـحت انـدیـشـی آخـر تـا کـجا دشـمـنـی بـا خـط رهـبـر تـا کــجـا بشنـود هر کس که باشد اهل خیـر آن تـبـاهــی هـای فــرزنـد زبــیـر ای که بـر حـفـظ ولایت عـاشـقـیـد جـمـلـه شــاگـرد امــام صــادقــیـد حوزه های علمیه چون سنگر است شاخص دین گفته های رهبر است بــر حـذر بـاشـیـد فــرزنــدان دین جــان مــولایـم امـیـر الـمـومـنـیـن وای اگــر دستــان دشمــن واشــود خـواب بـاشـیـم و عـلـی تنـهـا شود صبح پیچد این خـبر در شـهـرمان بـسـتـه شد دسـتِ ولـیِ شـیـعــیـان این ردای دلــبــری زیـبـنـده اسـت بر کـسی که بـر ولایت بنده است
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام صادق علیه السلام
مردی که جبریل امین در محضرش بود دریـای عـلـمش هـدیـۀ پـیـغـمبـرش بود نام شـریفـش اسم نهری در بهشت است خُلد برین هم جلـوه ای از مظهـرش بود فقه و کلام و منطق و عرفان و حکمت این چشمه ها جاری ز چشم کوثرش بود وقـتی که در مـیـدان دیـن آمـاده می شـد تــازه زمـان رزم و فتـح خـیـبـرش بود هر احـتجاجش چشم ها را خیره می کرد تـیـغ کــلامـش ذوالـفــقـار دیگـرش بود حـتّـی به هـمـراه هـزاران طـالـب عـلـم «نعـمان ثابت» پای درس منـبـرش بود هــارون مکّـی ها کجـا بــودنـد آن روز روزی که دست شعـله سدّ معبـرش بود فـرزنـد ابــراهـیـم را آتـش نــســوزانـد این معجـزه از معجـزات محشـرش بود یـاد مــدیـنـه بـود و عکـس آتـش و دود دائـم مـیــان قــاب چـشـمـان تـرش بـود شکـر خدا چـشـمی به نـاموسـش نیفـتاد شکـر خـدا که در مـدیـنـه همسرش بود مـویی نـشد کـم از سـر اهل و عـیـالـش هر چند که بغضی درون حنجـرش بود آتــش، هــجــوم نــاگــهـانی، درد پهلــو این هـا هـمـه ارثــیـه هـای مـادرش بـود
: امتیاز
|
شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
حضرت صادق مگر فرزند پیغمبر نبود یا مگـر ریـحــانــۀ صدّیـقۀ اطهــر نبود با چه تقصیر و گنه بر خانه اش آتش زدند اجــر نشــر دانــش او شعـلــۀ آذر نبـود اجر و پاداش رسول و عترت مظلوم او در دل شب حملــه بر بابُ الله اکبر نبود نیمه شب کز خانه می بردند صاحب خانه را بر روی دوشش عبا؛ عمامه اش بر سر نبود از بـرای بردن مــولا کس از ابن ربـیع سنگـدل تر، بی حـیاتر، بلکه ظالـم تر نبود او پیاده می دوید و این به اسب خود سوار گـوئیا در سیـنـۀ تنگـش نفس دیگر نبود دیدن بابا در آن حالت پسـر را می کشد خوب شد همـراه بابا موسیِ جعفـر نبود از شرار زهر مثل شمع سـوزان آب شد غیر تصویری به جا زآن نازنین پیکر نبود پاره پاره قلبش از انگور زهر آلوده شد از بنی العبّاس جز این شیعه را باور نبود بعد عمری سوختن بر قلب او آتش زدن این سـتـم بـالله روا بر آل پیـغـمبـر نبـود میثم آن روزی که شد آن پیکـر پاکیزه دفن محشر شهر مدینه کمتر از محـشر نبود
: امتیاز
|
زبانحال امام حعفر صادق علیهالسلام
سیـنه لبـریـز شد آخـر ز شـرار جگـرم می زنم آب بر این شعله زاشگ بصرم شب و تنهایی و سجّاده و اشگ و من و یار به چه تقـصیـر شکـسـتـنـد نمـاز سحرم وقـتی از خـانه کـشیدند بُـرونم دل شب نه عبا بود به دوش و نه عمّامه به سرم کوه های غم عالم به سر دوش من است با وجودی که خمیده است زپیری کمرم من پیاده به روی اسب و سوار ابن ربیع ضعف بر پا و عرق بر رخ همچون قمرم تا نـهم جـای عصا دست روی شـانۀ او کاش می بود به همراه در آن شب پسرم شکــر لِلّه که دادی تو نجـاتـم ای زهــر می برم شِکوه زمنصور به جدّ و پـدرم آب گـردید تـنم چـون جگـر پـاک حسن پـاره شد چـون بدن جدّ غـریبم جـگـرم حبس در خانۀ خویش از ستم منصورم برد در مقـتـلـشان خـصم ز پیش نظرم قـبر بی شمع و چراغم به همه می گویند من در این دورو زمان از همه مظلوم ترم میثم از سوز دل و نظم جگر سوز بگو که چه آمـد به سـر از فـرقـۀ بیـدادگرم
: امتیاز
|
شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
افتاده خـزان در چمن حضرت صادق یثرب شده بیت الحزن حضرت صادق افسـوس که از آتـش زهـر ستـم خصم شـد آب تــمــام بـدن حـضـرت صادق بـا لله قــسـم اهـل مـدیــنـه نـشـنــیـدنــد جز حرف خدا از دهن حضرت صادق افـسوس که دیگر عـرق مرگ نشسته بر بـرگ گـل یـاسمن حضرت صادق سر تا به قـدم گوـش شده شهـر مدیـنه در آرزوی یک سخن حضرت صادق جا دارد اگر در غـم آن پیکـر رنجور خون گریه کند پیرهن حضرت صادق مسموم شد از زهر، ولی زیر سم اسب پـامـال نگــردیـد تـن حـضرت صادق گردیـد در غصه به روی همگـان باز شد بستـه چو بند کفن حضرت صادق قـبر و حرم و زائر او هر سه غـریبند در شهر و دیار و وطن حضرت صادق (میثم) هـمه گـریـان حـسیـنـند اگر چه گـریـنـد به یـاد مـحـن حضرت صادق
: امتیاز
|
زبانحال امام حعفر صادق علیهالسلام
سالها آب شدم سوخت ز پا تا به سرم آخر ای زهر جفا شعله زدی بر جگرم دلِ شب بـود که دشـمـن به سـرایـم آمد بُـرد از خـانه برون وقت نمـاز سحـرم
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام صادق علیه السلام
ای صداقت تا قیامت بنده ای از بندگانت ای کـرامت سائـلی از سـائـلان آستانت ای عـلـوم انـبـیـا و اولـیـا زیـر زبـانت ای اساتـید جهان پیوسته مرهون بیانت ای سـلام حـق به اجـداد تو و بر خـاندانت جان جان عالمی، جان ها فدای جسم و جانت نور داور، روح قرآن، رکن ایمان، عین دینی چشم حق درکل عالم؛ دست حق در آستینی صادق آل نـبی فـرزند ختـم الـمرسلینی هـم زعـیم راستـانی؛ هم امام راستیـنی کیستی تو کیستی تو، وجه رب العالـمینی راستی خـیزد فـروغ راسـتی از داستانت علم و دانش با بیان جان فزایت جان گرفته صدق از نام امام صادقت عنوان گرفته جن و انس ت در توسل دست بر دامان گرفته هر که گیرد دامنت را دامن قرآن گرفته پیش تر از بودن تو حق ز ما پیمان گرفته تا بگیرم از تو فرمان، ای به فرمان انس وجانت ای کمال دین که دین کامل شده در مکتب تو با خدا هر روز تو، هر لحظۀ تو، هر شب تو مهر، زانـوی ادب بنهاده نزد کوکب تو عیسی مریم زند گل بوسه بر لعل لب تو موسی عمران اسیر ذکر یارب یارب تو انـبـیاء و اولیـا دل داده ی نطـق و بیانت نام تو پاینده تر گردیده بعد از یک هزاره کلّ دانش از چراغ تابناکت یک شراره آسـمانی ها مطـیع حضرتت با یک اشاره چون زمینی ها گدای صبح و شام آستانت کیستی تو ای هزاران حاتم طایی فقیرت دست هر شیخ کبیری در برِ طفل صغیرت مرغ روح روهروان علم تا محشر اسیرت سربلندان خاکسار وسرفرازان سربه زیرت اهل دل را میدهد چشم بصیرت، بو بصیرت ابن حـیّـان ها مفـضّل ها گـلی از بوستانت آسمانی ها زمیـن بوسان ایـوان جـلالت لاله ای چون شیخ طوسی غنچه کرده از نهالت مجلسی ها پای بند مجلس قال و مقـالت ابن شهر آشـوب ها گمگشتۀ شهر کمالت سـرکـشان با ادعای علم و دانش پایمالت عـالـمـان دهــر محـکـوم کـلاس امتحانت نخل سرسبز کهنسال امامت کیست جز تو خالق بخشنده را دست کرامت کیست جزتو پیش سیل فتنه کوه راست قامت کیست جز تو اسوۀ ایمان و صبر و استقامت کیست جز تو صادق آل محـمد تا قـیامت کیست جز تو ای صداقت پای بند و دست بوس خاندانت ای نهان در سینۀ نورانیت دریای غم ها زخم ها بر سینۀ مجروحت از تیر اِلَم ها دیده از منصور دون در کثرت پیری ستم ها عاجزند از وصف غم هایت زبان ها و قلم ها با وجود آنکه دیدند از تو اعجاز و کرم ها شعله افکندند از زهر ستم بر جسم و جانت ای عزیز جان که شد پامال عمری عزت تو نسل آدم تا ابد مرهون علم و حکمت تو اشک مهدی ریخته هرشب به روی تربت تو ای بقـیع بی چراغ تو کـتاب غربت تو ای عیان تا صبح محشر درد و رنج و محنت تو هم ز قبر بی چراغت هم ز قدر بی نشانت کاش بودم خاک زیر پای زوّار بقـیعت کاش بودم زائری در پشت دیوار بقیعت کاش سوزم چون چراغی در شب تار بقیعت کاش می گشتم چو مرغی دور گلزار بقیعت کاش می شد قـسمتم هر سال دیدار بقیعت کاش قـلـبم بود چاه درد و غم های نهانت سالها درسینه بودی حبس، درد و سوز وآهت سالها میریخت چون باران خون اشگ از نگاهت بارها بردند جسم خسته سوی قتلگاهت گرد ره بنشست بر رخسار زیباتر ز ماهت نیمه شب آزارها آمد به جان، در بین راهت رفت از کف بارها و بارها تاب و توانت بس که دیدی ظلم و بیداد وستم ازخصم غافل لحظه لحظه آب گشتی سوختی چون شمع محفل نیمه های شب تو را بردند سوی قصر قاتل سربرهنه، دست بسته، پای خسته، راه مشکل بس که با یاد غمت دریای آتش داشت در دل شعر«میثم» شعله شد سر زد ز قلب شیعیانت
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت امام صادق
غم مدینه، با دل سرشته ــــ خاکش تر از اشک فرشته ــــ با اون غریبیش بازم بهشته از در و دیوارش ــ از گذارش ــ میاد شمیم ــ یاس پرپر غروبهای سردش ــ پــُر دردش ــ میاد صدای ــ آهِ حیــدر غریب امام صادق، غریب امام صادق ، غریب امام صادق ( ۲) ************************* دوباره غوغا ــ دوباره محشر افتاده شعله ــ به جون یک در شکر خدا که ــ نیامد اینبار پشت در این خونه یه مادر غریب امام صادق، غریب امام صادق ، غریب امام صادق ( ۲)
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت امام صادق
یــه مـدیــنـه، یــه بــقـــیـعِ، یـه امــامی کــه حـــرم نـداره سینه زن ها، کسی نیست تا روی قبرش یه دونه شمع بذاره واویلا، واویلا ، واویلا ، یابن زهرا (۲) غریب آقام، غریب آقام، غریب آقام، آقام امام صادق (2) ********************************* دل بی تـاب، دیـگـه شـد آب که تو آفـتـاب نه سایه بانی داره نــه یــه خـادم، نــه یـه زائـر نه کنارش یه روضه خوانی داره واویلا، واویلا ، واویلا ، یابن زهرا (۲) غریب آقام، غریب آقام، غریب آقام، آقام امام صادق (۲) *************************** فدا اشکت، فدا آهت، فدا قبرت آقا، فدای صبرت واویلا، واویلا ، واویلا ، یابن زهرا (۲) *************************
: امتیاز
|
شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
تنـهـا نـشد ز زهـر ستـم آب، پـیـکـرت یک عمـر ریخت آتش انـدوه بر سـرت هـر روز بـود روز تــو از دود آه شب هر لحظه ریخت خون دل از دیدۀ ترت چـشـمـت ز دور بـود به ذریّــۀ رسـول بـردنـد ســوی مقــتـلـشـان از بـرابـرت آن شب که شعله گشت ز کاشانه ات بلند یـاد آمـد از شـکـستـن پـهـلـوی مـادرت بردند دست بسته تو را چون علی، ولی سیـلی نخـورد پـشت در خـانه همسرت خصمت نگاه داشت سه ساعت به روی پا دیگر نبـود بسـتـه دو بـازوی خواهرت تـیـغ ستـم سـه بار به قـتـلت کـشیده شد دیگر نخورد چوب به لب های اطهـرت بودند اهل بیت تو بعد از تو بس عـزیز دیگـر اسـیـر خـصـم نگـردیـد دخـترت این غم مرا کشد که به شهر مدینه نیست جـز بـوسـۀ نـسـیـم به قـبــر مـطـهّـرت غـربت نگـر که پـشت در بسـتۀ بقـیـع صـورت نهـد به دامـن دیـوار، زائـرت در حـیرتم چگـونه کـفـن شد جـنـازه ات چـیـزی نـمـانـده بـود از انـدام لاغـرت میثم گدای توست مرانش ز کوی خویش ای مهر ومه، دو خاک نشین سائل درت
: امتیاز
|
شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
آئـينه بـود و سنگْ دلـش را شكسته بود گوئی به پایِ لحظـۀ مرگش نشسته بود آن شب دلش برای زيـارت گـرفـته بود از شوقِ وصل، بندِ دل ازهم گسسته بود صـادق تـرين ســرودۀ ديـوان كـردگـار از آن همه دروغ از آن شهر خسته بود تكرار قـصۀ علـی و بند و كوچه هاست روشن ترين دلـيل همان دست بسته بود پـای پـيـاده در پی مـركب امـام عـشـق انـگـار روی اسب مغـيـره نشـستـه بـود
: امتیاز
|
زبانحال امام حعفر صادق علیهالسلام
از سـوزِ زهـر آب شد از پاي تا سـرم با اشـك هـم قـدم شـده سـاعـات آخـرم پايم به سوی قبله، لبم غـرق خون شده ديگر رمـق نمـانده به اعضای پيكـرم آه ای بقـيـع باز كن آغـوش خـويش را مـن آخـريـن امـانت شـهــر پــيـمـبـرم بار سفــر به دوش گـرفـتـم وَ با خـودم يك عـالَـمـه مـصيبت و انـدوه ميبـرم از غـصـه آه ميكـشـم و نـالـه ميزنـم يا رب ببـين زمانـه چه آورده بر سرم دشمن شبـی كه پـای بـرهـنه مرا دواند داغ رقــيــه بــود عــيـان در بـرابــرم آنجا به ياد كرب و بلا روضه خواندم از طفل يتـيم و عمّۀ محـزون و مضطرم طفلی كه ضجّه ميزد و از ترس ميدويد ميگـفت پس كجاست عمـوی دلاورم
: امتیاز
|
شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
بقـيـع! بـاز كن آغـوش روح پـرور را كه در بَـرت بِكِـشی ميهـمـان آخــر را بقيع! غسل زيارت كن و ضـريح بساز كه بـوسـهها بـزنی پيـكـری مطهـر را بقـيع! اين تـنِ رنجـور زادۀ زهـراست بگـيــر در بـغـل آرام، يـاس پـرپـر را بدان كه شرح غم اين غريب دشوار است غـمی كه كـاسۀ خـون كرد ديـدۀ تر را بميرد آنكه به اين شأن و جاه زهرش داد كه آتشی زد و سـوزاند پای تا سـر را شرار زهر شبی را به خـاطـرش آورد كه ديد شـعـلـۀ بـر چـار چـوبـۀ در را ميـان دود درِ خـانـه بــا لــگــد وا شــد كه باز زنده كند روضههای مـادر را چه ضربهای كه سر و روی ميخ را خون كرد شكست شيـشـۀ عـمـر عزيز حـيدر را بقـيع! روضۀ شيـخ الائمّه سنگين است ولی بـيـا كه بگـويـم از اين فـراتـر را چه گــويم از شب و پــای برهـنـۀ آقا؟ كه زنده كرد عزای سـه ساله دختر را گمـان نكـن كه تمـام است مقتلالصّادق بـقـيـع! گـوش بـده حـرفـهـای آخـر را به قصد كُشتنش آن شب كه تيغ بالا رفت خـدا رسـانـد پيِ يـارياش پـيـمـبـر را همين رسول خـدا ديد شمـر ملعــون را كه بُـرد زير گلـوی حسيـن خـنجـر را
: امتیاز
|
شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
آسمان است و زمين دور سرش می گردد آفتاب است و قمرخاك درش می گردد اين قد و قامت افتـاده درخت طوبـاست اين محاسن بخدا آبـروی دين خـداست اين حـرمخانـۀ زهـراست نسـوزانیـدش اين حـسـيـنـيـۀ دنـيـاست نسـوزانیـدش شعـلـه پـشت حـرم فاطـمـه زاده نـبريـد پـسـر فــاطــمـه را پـای پــيـاده نبـريد آی مــردم بــگــذاريــد عـــبــا بــردارد پيرمرد است و خميده ست عصا بردارد از مـسيـری ببـريـدش كه تمـاشـا نـشود چشمی از اين در و همسايه به او وانشود اصلاً اين مرد مگر پــاي دويدن دارد؟ پيرمردی كه خميده ست كشيـدن دارد؟ اين قـبـيـله هـمگی بـوی پــيـمـبر دارند در حـسـيـنـيۀ خود روضۀ مـادر دارند
: امتیاز
|
شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
خـسـتـه و ســالخــوردۀ ايــام ديـگـر از پا به بـسـتر افـتاده به زمستان رسـيـده پائـيـزش گــل يـاسـي كه پـرپـر افـتاده ****** لحـظۀ آخـر است و در بستر گـاه بـا گـريـه گـاه با لـبخـنـد تلخ و شيـرين تمام خاطـرهها از بـرش ميروند و ميآيـنـد ****** آه از آن لحظهای كه نامردی با لگـد دربِ خانه را وا كرد ناگـهــان در مـيــان دود آقــا يادی از روضههای زهرا كرد ****** زير لب شـكـوه دارد از دنـيا چه كسی ديده در سياهيِ شب دست بـسـته پـيـاده پـيـری را بــدوانــنــد در پــيِ مــركـب
: امتیاز
|
شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
از كـار غــربـتـت گــرهای وا نـميكـند اين شـهــر، با دل تو مــدارا نـمـيكـند اين شهر، زخم بيكسيات را؛عزيز من جــز بـا دوای زهـر مــداوا نــميكـنـد اين شهر، درميان خودش جز همين بقـيع يك جـای امـن بـهـر تو پــيـدا نـميكند اين شهر، شهرِ شعله وهيزم به دستهاست با آل فــاطــمـه به جـز اين تا نـميكـند ابـنِ ربيع پـست چـه آورده بـر سـرت؟ شــرم و حـيـا ز سِنّ تو گــويـا نميكند بـالای اسـب در پـيِ خـود ميكشـانـدت رحـمـی به قـامـتِ خَـمَت امّـا نميكـند
: امتیاز
|
شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
بارهـا سیـنـه ســوزان مرا سـوزانـدنـد وقت و بی وقت دل و جان مرا سوزاندند هر شب و نیمه شب آزار دلـم میـدادند در خـفا قـلـب پریـشان مرا سـوزانـدند پـا بـرهـنـه برده بـودنـد مرا از حـرمم حُـرمت پیری و عـنوان مرا سوزاندند من به دنبال سر اَستَـرشان ذکـر به لب سوز ذکـر لب عطشان مـرا سوزاندند گر چه دیدند که بر کرب و بلا میگریم بـاز هـم دیـده گـریـان مـرا سـوزانـدند به خدا بر جگرم زهـر جـفا مرهم بود گرچه از کـینه دل و جان مرا سوزاندند
: امتیاز
|